مقدمهابراهیممناسکمطالعاتبازدیدهامدینة النبیپخش زنده






 

صفا و مروه از شعائر الهی


در دو سوی دره تنگ و محدود مکه دو بلندی صفا و مروه قرار گرفته‌اند که حاجیان در مرحله‌ای از مراسم حج، ا ین فاصله حدود سیصد متری را هفت بار با شتاب (سعی = دویدن) با ید طواف کنند و بنا به سنتی، قسمتی از بخش میانی راه را به اصطلاح «هروله» می‌کنند، یعنی با سرعت و شتاب بیشتری می‌دوند، بدون آنکه اکثراً بدانند چرا این کار را می‌کنند و چه پیامی در این پائین و بالا رفتن‌ها پنهان است!

‏خداوند این حرکات و «سعی» و تلاش را در قرآن حکیم از شعائر خود نامیده و به حاجیان توصیه کرده است در حج و عمره آنرا به جای آورند.

‏اصولأ همه مراسم و مناسک حج از شعائر الهی هستند. «شعائر» به اعمال و حرکاتی گفته می‌شود که درک و فهم آن محتاج اندیشه و «شعور» بیشتری از مسائل سطحی و ظاهری است. شعور نیز از ماده «شَعْر»، یعنی موی سر مشتق شده و به دقت نظر و «موشکافی» و نکته‌سنجی یعنی زیرکی و فطانت اطلاق می‌گردد. به همین ترتیب «شاعر» به کسی میگویند که بتواند کلمات را به ظرافت و زیبائی درکنار هم با قافیه‌ای موزون مرتب نماید.

با این مقدمه، شعائر حج یعنی نمادها، نشانه‌ها و رموزی که بگون‌های سمبلیک حقیقتی را که شناخت مراتب عمیق آن تابع درجات تعالی انسان است، بیان می‌کند، فلشی است در اشاره به معنائی که در ورای ظاهر قرار دارد و بدون به کار گرفتن شعور، حج، شعری بی روح و معنی می‌گردد.

‏در قرآن آمده است شتر چاق را برای شما از نشانه‌های الهی قرار داده‌ایم!؟ (وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ)

به راستی چه شعاری در شتر چاقی که برای قربانی انتخاب می‌شود وجود دارد و این نماد سمبل چه عملی است؟...جز اینکه بما می‌فهماند در قربانگاه با ید عالی‌ترین را ایثار کرد؟ هر چند برای قربانی بزغاله لاغری را هم می‌توان ذبح کرد. اما به تصریح قرآن: هرگز به نیکی نائل نمی‌شوید مگر از آنچه خود دوست دارید انفاق کنید (لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ)

و درباره انفاق می‌فرماید: از بهترین و مطبوع‌ترین آنچه به دست آورده‌اید انفاق کنید و مبادا از آنچه خود نمی‌پسندید و در مصرفش رغبتی ندارید به دیگران بدهید. همچنین می‌دانید هابیل و قابیل هر دو برای تقرب به پروردگار خویش قربانی ‏کردند، اما تنها قربانی هابیل پذیرفته شد. چرا که به نیروی «تقوی» بر «منیّت» خود در قربانی مهار زده بود (إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ).

اما صفا و مروه! صفا و مروه سمبل چه حقیقتی است، چه پیامی دارد و چرا با ید میان ا ین دو «سعی» کرد؟

همانطور که می‌دانید سعی میان صفا و مروه اشاره‌ای به ابتلای الهام بخش هاجر در تلاشی برای رسیدن به آب است. آنگاه که همسرش ابراهیم، او و طفل نوزادش اسماعیل را به فرمان الهی و در تسلیم به مشیت او در صحرای سوزان و تفتیده مکه رها کرد و رفت و این زن، یکه و تنها، بدون سر پناه و ساز و برگ زندگی، در صحرائی هولناک، در برابر خورشیدی که هر آن بالاتر می‌آمد و طفلی که هر دم تشنه‌تر می‌گشت، به دامان سرنوشت و سیری که باید تجربه کند، رها گردید.

هاجر سراسیمه به اطراف و بلندی‌های صفا و مروه می‌دوید تا مگر اثری از آب و آبادی ببیند و طفل مشرف به مرگ خویش را که میان دره نهاده بود، سیراب نماید. هر گاه که در این رفت و برگشت، به طفل نزدیک می‌شد، برای اطمینان از زنده بودن او و به جاذبه عشق مادری، شتاب بیشتری می‌گرفت و «هروله» می‌کرد و چون بی‌تابی و عطش جانسوز او را می‌دید، به سرعت به سمت دیگری می‌دوید. اما هر بار خسته و فرسوده‌تر دست خالی برمی‌گشت و عاجزانه از خدا التماسِ آب و استغاثه و استسقا می‌کرد.

هاجر به نشستن کنار طفل و انابه و استغفار و دعا و درخواست و دست نیاز به سوی خدا دراز کردن بسنده نکرد. توان خویش نیز برای یافتن آب با نهایت «سعی» و کوشش به کار بست و از وجود خویشی نیز با تمام نیرو مایه گذاشت. هم تلاش کرد، هم توکل، هم «سعی» کرد و هم استعانت از ربّ.

سرانجام پس ازساعت‌ها تلاش و توکل و ستیز با تشنگی و تنهائی و مرگ و نیستی، به قول شریعتی:

«شگفتا کودک، این سپرده به دامان عشق، در بی‌تابی‌های عطش خویش، به پا شن زار زمین را گود کرده و در انتهای نومیدی پایان تلاش‌های بی ثمر، در آن لحظه که پیش‌بینی نمی‌توان و از آنجا که انتظار نمی‌رفت، ناگهان معجزه‌آسا، به قدرت نیاز و رحمت و مهر، زمزمه‌ای، صدای پای آب، زمزم. جوشش سرشار آبی خوشگوار و حیاتبخش از عمق سنگ!... درس.
یافتن آب، به عشق ، نه به سعی، اما پس از سعی.
گر چه حیاتش نه به کوشش دهند، آنقدر ای دل که توانی بکوش
تلاش کن! ای تکیه کرده به عشق، سعی کن! ایمان محض، توکل مطلق»

از «صفا و مروه» و رمزی که در «سعی» میان آن دو است، تنها یکبار در قرآن یاد شده است. آنهم نه در میان آیات مفصل مربوط به مناسک حج، بلکه همچون تنهائی هاجر، در تک آیه‌ای میان سوره بلند بقره، و بدنبال آیاتی که بظاهر هیچ گونه ارتباطی با آن ندارند.

این آیه آنقدر غریبه و ناآشنا با قبل و بعد خود به نظر می‌رسد که نامحرمان نسبت به نمادهای قرآن و ناشناس نسبت به شعارهائی که احتیاج به شعور و شناخت شاعرانه دارد را، به این قضاوت سطحی کشانده است که قرآن کتابی پراکنده و غیر منسجم و آشفته بازار است! در حالیکه اگر به پیام این رمز و اشاره این نماد توجه می‌کردند، جایگاهی بهتر از جائی که قرار گرفته برای آن نمی‌یافتند.

قرآن این اشاره را به دنبال فرازی در استعانت از دو عامل «صبر» و «صلوة» آورده است، صبر یعنی مقاومت و پایداری انسان در مصائب و مشکلات، و صلوة، یعنی اقبال و توجه بنده به پروردگار و توکل به او.

با استعانت از «صلوة» آدمی به اخلاص در عبادت و اجتناب از شرک و خودپرستی، یعنی «صفای» دل میرسد، و با استعانت از «صبر»، یعنی قبول رنج و زحمت و صرف همّت و عزّت، به مردانگی و «مروّت» و در سعی بین آن دو، به هر دو، یعنی به صفا و مروه.

اینک به آیات مورد نظر در سوره بقره (۱۵۳ تا ۱۵۸) توجه نمائید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ {۱۵۳}
وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ {۱۵۴}
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ {۱۵۵}
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ {۱۵۶}
أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ {۱۵۷}
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا ۚ وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ {۱۵۸}

پس از آیاتی که هدف و مقصد و جهت‌گیری مسلمانان را به سوی قبله توحید ابراهیمی، و رسالت آنان را در راستای اصول بعثت برای تحقق امت واسط و شاهد برای مردم عالم بیان می‌نماید، و پس از آیاتی که ظالمین اهل کتاب را در کتمان آگاهانه حق و دشمنی با مسلمانان معرفی می‌کند و نترسیدن از آنها، بلکه ترس انحصاری از خدا، را به مؤمنین توصیه می‌فرماید، در این آیات مشکلات خطیر چنین رسالتی را مطرح ساخته مسلمانان را به استعانت از دو عامل صبر و صلوة که اولی نقشی خود انسان در پایداری و مقاومت، و دومی رو کردن به خدا و پیوند دائمی با او است فرا می‌خواند. درست همچون باتری نور و نیروبخشی که از یک طرف روشنائی و گرمی می‌بخشد و از طرف دیگر با مخزن اصلی مرتبط بوده دائما شارژ ‏می‌گردد.

این آیات که با خطاب «یا اپها الذین امنوا» آغاز می‌گردد، وظیفه کسانی را که مأموریت یافته‌اند جهان را متحول سازند و مدل و الگوئی قابل مشاهده و پیروی برای جهانیان عرضه نمایند ترسیم می‌نماید. آنها برای انجام چنین رسالتی مجبور هستند از کوره انواع ابتلائات عبور نمایند و در راه سخت و سازنده سعادت آب‌دیده گردند.

جمله ««ولنبلونکم...»« که (با دو حرف لام و نون) از ابتلای موکد و بدون تردید مؤمنین در طی چنین طریقی حکایت ‏می‌کند، اشاره به انواع مصیبت‌هائی دارد که در انتظار رهروان چنین راهی است:

خوف (انواع ترس‌ها: شکنجه و آزار و تبعید و تهدید و...)،
جوع (گرسنگی، از کار بی کار شدن، اخراج و آوارگی، بریدن حقوق و مواجب و ...)،
نقص من الاموال (غارت و مصادره اموال، آتش زدن و نابودی خانه و کاشانه ، جریمه و ...)
والانفس (آسیب و جراحت تا از دست دادن جان)،
‏والثمرات (گرفتن محصول و مایملک و بهره‌ها و سودهای کار و تلاش، کشته شدن فرزندان که ثمرات واقعی زندگی‌اند و...)

آنگاه صابرین و پایدار‌انی را بشارت می‌دهد که تلقی آنها در برابر امواج بلاها و مصیبت‌ها، تعلق‌شان به خدا و بازگشت‌شان به سوی او است و این چنین با آغوشی باز بلای رسیده از دوست را تحمل می‌کنند. پس درود و رحمت خدا بر آنان باد که همان‌ها هدایت یافتگان واقعی‌اند.

کسانی که با رسالت توحیدی، ایجاد تحول در توده‌های بی‌خبر را به عهده دارند، در برابر ظالمان فتنه‌گری که با احساس نگرانی از به خطر افتادن منافع نامشروع‌شان به مکر و توطئه و تجاوز به حریم ایمانی می‌پردازند، با ید آماده دفاع باشند و در میدان جهاد از مانع ایثار و جانبازی و شهادت بگذرند و کشته شدگان در راه خدا را حیات یافتگان واقعی بشمارند.

آخرین آیه این بخش که درباره صفا و مروه است، گر چه در ظاهر غریبه و بی‌ارتباط با قبل و بعد خود به نظر می‌رسد، ولی در حقیقت کاملا مرتبط با آنها بوده، شاهد و مصداقی از صبر و صلوة به شمار می‌رود. مگر صفا و مروه که از شعائر الهی و مناسک حج است، غیر از یادآوری تجربه هاجر، یعنی تلاش و مقاومت او برای یافتن آب به خاطر طفل خردسال خویش، و توکل و توجه او به پروردگار عالم برای اجابت دعا و درخواستش می‌باشد؟ و مگر این تجربه غیر از تجلی روح و معنای واقعی صبر و صلوة است؟

‏و چنین است که مسلمانان وظیفه دارند تلاش و توکلِ ا ین کنیز پاک دل را در ایفای رسالت جهانی خویشی الگوی صبر و صلوة خویش قرار دهند.

 




احرام لبیک الله (طواف) سعی (صفا و مروه) مقام ابراهیم عرفات و مشعرالحرام قربانی در منا حلق و تقصیر

كليه حقوق اين سايت محفوظ و متعلق به پيام است
Payam