مقدمهابراهیممناسکمطالعاتبازدیدهامدینة النبیپخش زنده





 

ییرایش پس از پیروزی (فلسفه حلق و تقصیر)

معمولاً رسم چنین است که وقتی بدیدار شخصیت بلند مرتبه‌ای می‌روند، یا به زیارت مقام معنوی عالی‌رتبه ای نائل می‌شوند، از قبل خود را پیراسته و آراسته نموده و ظاهر خویش پاکیزه و زیبا می‌کنند. اما شگفت اینکه در مراسم حج، کوتاه کردن موی سر و ناخن (عمل حلق و تقصیر) و استحمام و اصلاح سر و صورت و استفاده از عطر و آینه و آرایش، پس از خروج از لباس احرام و خاتمه مراسم و زیارت خانه مجاز می‌گردد. در حج عمره (حج اصغر) پس از انجام مراسم «سعی» و هفتمین طواف در مسیر «صفا و مروه»، حاجیان بر بلندای کوه مروه از احرام خارج می‌شوند و سر و روی آلوده به غبار سفر می‌شویند و ناخن‌های چرک گرفته کوتاه می‌کنند و در حج «تمتع» (حج اکبر)، پی از انجام قربانی که پایان مراسم اصلی است چنین می‌کنند.

هر چند خداوند در کتاب کریمش ما را توصیه کرده «زینت‌های خویش در هر عبادتگاهی برگیرید (خذوا زینتکم عند کل مسجد)، ولی گویا فلسفه این زیبائی و زینت در نمازگاها و مساجد، خوشایند نمازگزاران و بوی خوش و روی خوشی است که مکان عبادت را باید ییاراید، نه نیاز خدا، اما عجیب آنکه در زیارت خانه دوست، همه این مقدمات به آخر و به هنگام خداحافظی موکول شده است، گوئی ملاقات نه در بیرون، که در درون، یعنی در دل از زنگار زدوده انجام می‌شود.

‏واژه‌ای که قرآن برای چرک و آلودگی بکار برده و در سوره حج توصیه کرده آنرا پس از قربانی بسترند، «تَفَثْ»است (ثم لیقضوا تفثهم...سپس چرک خویش بگذارند). هر چند حاجیان این چرک را همان ناخن‌های بلند شده و موهای خاک گرفته و بدن آلوده در سفر حج (به خصوص در ایام سلف که به سالی می‌انجاميد) دانسته‌اند، اما در سفرهای هوائی امروز که با چند ساعتی می‌توان به کعبه رسید و در آینده‌ای نه چندان دور که به چند دقیقه تقلیل می‌یابد، چگونه می‌توان این توضیحات را توجیه کرد؟ آیا «حلق و تقصیر» (سر تراشیدن و ناخن گرفتن) نیز همانند سائر «شعائر» حج، جنبه سمبلیک و رمزگونه ندارد و نمادی از نشانی نیست که ما را با پیامی آشنا می‌کند؟

گفتیم در حج اصغر پس از سعی میان صفا و مروه و ظاهر شدن در نقشی که هاجر برای یافتن «آب» ایفا کرد و سرانجام به «زمزم» رسید، مراسم «حلق و تقصیر» را انجام می‌دهد و در حج اکبر (تمتع)، پس از قربانی. در اولی رسیدن به «آب» برای سیراب کردن عطش عشق، و در دومی قربانی در آستان دوست. پس از آن «سعی» و تلاش و «صبر و توکل» هاجروار، به زمزمه‌های زنده‌کننده چشمه‌ای که در درون می‌جوشد، گوش جان می‌سپاریم و پس از سیراب کردن اسمعیل نفس، با آب حیاتی که رنگ و بوی بقا گرفته آن را قربانی می‌کنیم.

حال که سخن به اینجا رسید بهتر است رشته سخن به برادری که «علی»وار، «شریعتی» را که شیوه و آئین ابراهیم است، شناخته بود و شعائر آن را در کتاب «حج» خویش برشمرده بود، بدهم و شمه‌ای از کلامش نقل نمایم.

و تو ای حاج! که از سعی بازمی‌گردی
از کویر تشنه «بودن»ت، از عمق سنگ شده «فطر»ت چشمه‌ای سر باز زده است.
گوشَت را، بر دیوار قلبت بنه، به نرمی بفشر، زمزمه‌ای را می‌شنوی
از سنگستان مروه، به سراغ زمزم رو، از آن بیاشام، در آن شستشو کن،
از آن برگیر و به سرزمین خویش بیاور و به مردم خویش هدیه کن.

 

گفتیم طواف خانه را، در اولین دیدار، در لباس احرام می‌کنند که هنوز آلوده و آغشته هستیم، و «حلق و تقصیر» را پس از «سعی» میان «صفا و مروه» (در حج اصغر) و قربانی (در حج اکبر) انجام می‌دهند که مراسم پایان یافته است. طواف دیگری (که نساء‌اش نامیده‌اند!؟) پس از انجام مراسم قربانی و دو روز اقامت در منی، در بازگشت به مکه انجام می‌دهند که بدون احرام و آداب و تشریفات است. این دیدارِ آخرین که خداحافظی تا خانه محسوب می‌گردد، دیدار دیگری است پس از عبور از عرفان، شعور و عشق (عرفات، مشعر، منی) و نشانه رفتن شیطان‌های سه گانه نفس (زر، زور، تزویر) و پاک و طاهر شدن در زمزم عشق. اینبار همچون انسان تازه تولدی پس از قربانی، طهارت نفس، ادای عهد و پیمان‌ها به طواف دوست می‌رویم... در این دیدار «چرک» قبلا شسته شده و «حرمت»ها رعایت گردیده است، بنابراین نه «حلق و تقصیری» نیاز دارد و نه لباس «احرام».
 

لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ
 

 




احرام لبیک الله (طواف) سعی (صفا و مروه) مقام ابراهیم عرفات و مشعرالحرام قربانی در منا حلق و تقصیر

كليه حقوق اين سايت محفوظ و متعلق به پيام است
Payam