نخستین پاک کننده و پاسدار «بیت»
سوره حج که نیمی از آن در دهمین سال بعثت در مکه و نیمه دیگر در سومین سال
هجرت (۱۶ بعثت) در مدینه نازل شده است، در سه مورد متعرض نام حضرت ابراهیم
شده است. (۱) اما از آنجائیکه روال این مقاله (در مطالعه
نحوه معرفی ابراهیم(ع) در قرآن) بترتیب زمان نزول میباشد، در اینجا فقط دو
مورد آنرا که مربوط به دوران بعثت است، بررسی میکنیم و آخرین آیه سوره را
که ارتباط با مسائل مسلمانان در دوران مدینه دارد به فصول بعد موکول
مینمائم.
آیات ۲۵ تا ۳۷ (۱۳ آیه) این سوره بطور یکپارچه درباره «مناسک حج» میباشد و
نام سوره نیز از میان همین آیات (۲) استخراج گردیده است.
بنابراین موقعیت این مجموعه در کل سوره و در ارتباط با محور اصلی آن که
«توحید» میباشد باید مورد توجه قرار گیرد. در مورد اعمال و مناسک حج، گرچه
در سوره های بقره و آل عمران نیز توضیحاتی داده شده است، اما در این سوره،
هم بتفصیل بیشتری بیان شده و هم بر فلسفه و ابعاد توحیدی آن تأکید و تصریح
بیشتری شده است. این مناسک اگر مورد مطالعه و تدبر قرار گیرد، چیزی جز
تمرین و تکرار تلاشهای توحیدی ابراهیم بصورت رمزی و سمبولیک، یا به تعبیر
قرآن «شعائرالله» (۳) نیست. قرآن ابراهیم را قهرمان
توحید و تجدید بناکننده «خانه خدا» (۴) معرفی کرده و از
او خواسته است با پاکسازی (۵) و پاسداری از بیت، دعوتی
عام و علنی از آدمیان (ناس) (۶) بعمل آورد تا از گوشه
کنار عالم، پیاده و سواره، آهنگ آشنا کرده، شاهد منافع مادی و معنوی مکه
گردند و چند روزی خدائی را که با جانشین ساختن قربانی بهائم (بجای انسان)
آنها را روزی رسانده است، یادآور باشند، خود را از آلودگیها پاک نمایند، به
عهد و نذرهای خود و فا نمایند، با متوجه و متمرکز ساختن قلوب بسوی مبدء و
مرجع هستی گردخانه طواف نمایند، حدود و تحریم الهی را بزرگ شمارند، از
پلیدی بت پرستی و قول باطل دوری گزینند و و و... و بالاخره با تعلیم و
توحید بشیوه ای که ابراهیم تجربه کرده، و تقوای قلبی و تعظیم شعائر الهی و
تقرب بدرگاه او یکسره تسلیم رب العالمین گردند.
در این سری آیات سه بار جمله «یذکروا اسم الله» (۷)
(یادآوری مستمر نام جلاله «الله») سه بار «تعظیم شعائر (یا حرمات) «الله» (۸)
(بزرگ شمردن ارزش ها و حرمت های خدائی) و سه بار کلمه شرک (۹)
بکار رفته است که تماماً در راستای محور توحیدی سوره میباشد. نقش ابراهیم
در این مجموعه، بعنوان اولین انسانی که خداوند او را شایسته خادم بودن حرم
شریف مکه و پاکسازی بیت از بت و پلیدی و پاسداری از ارزش های توحیدی آن
شناخته جلوه میکند.
و اذ بوّانا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک بی شیئاً و طهر بیتی للطائفین و
القاثمین و الرکع السجود
و پس از چنین پاکسازی، او را بعنوان الگوئی که مظهر دوری از شرک است، فرمان
میدهد، بنمایندگی از طرف خداوند، آهنگ کردن بسوی «بیت» را در میان مردم
اعلام نماید: (و اذّن فی الناس بالحج...) احراز چنین مقام و موقعیتی که
باصطلاح امروز متولی گری نامیده میشود، آنهم مستقیماً از طرف صاحب «خانه» و
برای نخستین بار، به انسانی که ظرفیت و قابلیت چنین مسئولیتی را یافته است،
افتخار عظیمی است که زیبنده زیباترین روح حنیف و حقگرا و موحد و مسلم، یعنی
ابراهیم خلیل میباشد.
دومین آیه ای که در این سوره نام ابراهیم در آن برده شده است، در سر فصلی
قرار دارد که جریان تکذیب اقوام و امم سلف را نسبت به رسولان بیان مینماید
و از قوم ابراهیم همچون مردم دیگری که در این گمراهی قرار داشتند یاد
میکنند، (۱۰) از آنجائیکه امتیاز و اختصاصی در این آیه
بنظر نرسید نیازی بشرح آن دیده نشد.
۱ - آیات ۲۶ (انتهای مثلث اول سوره)، ۴۳ (وسط
سوره) و ۷۸ (آخرین آیه سوره).
۲ - آیه ۲۷.
۳ - شعادر از ریشه شعر بمعنای مو میباشد و بکسیکه بتواند با ظرافت و نازک
بینی مسائل را بیان کند شاعر میگویند و شعور درک دقیق و ظریف مسائل میباشد.
۴ - یا به تعبیری خانه مردم (ان اول بیت وضع للناس للذی
بیکه مبارکه...)
۵ - مضمون آیه ۲۶. البته منظور از پاسداری، محافظت معنوی در برابر شرکت
است.
۶ - در این سوره ۱۵ بار کلمه «ناس» تکرار شده است که باتوجه به حجم آن در
مقایسه با سایر سوره ها، رقم بسیار بالائی است. مردم در این سوره به سه
دسته: مقلدین، مقلدین و فرصت طلبان تقسیم شده اند. از آنجائیکه کلمه ناس
همچون توحید از محورهای مهم سوره بشمار میرود، رابطه ابراهیم را با این
کلمه در اعلام حج در میان آنان و ایفای نقش نمونه و اسوه توحید بهتر میتوان
درک کرد. آیه ۲۷ (و اذن فی الناس بالحج...)
۷ - آیات ۲۸ – ۳۴ - ۳۶
۸ - آیات ۳۰ و ۳۲ و ۲۶
۹ - آیه (۲۶) و اذ بؤانا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک
بی شیئاً...
آیه (۳۱) حنفاءلله غیر مشرکین به و من یشرک بالله فکانما خرَّ من السماء...
۱۰ - آیات ۴۲ تا ۴۴ (و ان یکذبوک فقد کذبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود
– و قوم ابراهیم و قوم لوط – و اصحاب مدین و کذب موسی فاملیت للکافرین ثم
اخذتهم فکیف کان نکیر).