تواضع و فروتنی در برابر خدا
خداگرائی خالص و بی شائبه شرک
شاکر نعمات الهی، هدفدار و هدایت شده براه راست
نیکبخت در دنیا و صالح در آخرت
در میان سوره های قرآن بنظر نمیرسد هیچ کدام همانند سوره «نحل»، که آنرا
سوره نعم هم نامیده اند، از «نعمت»های الهی نشانه آورده باشد. عنوان «نحل»
(زنبور عسل) نیز عنایت به یکی از نعمت های ناب دارد که خداوند شهد شیرین و
شفابخش انواع گلها را که با تلاش طولانی زنبور عسل در هزاران بار رفت و آمد
به کندو ذره ذره تهیه میشود برایگان برای بنی آدم قرار داده است.
در این سوره کلمه «نعمت» بمراتب بیش از سوره های دیگر بکار رفته
است (۱) بطوریکه در دو بخش، ابتدای نیمه اول (۲) و ابتدای نیمه دوم
(۳) سوره از
۴۷ نعمت مشخص نام برده (۴) و در بخش نخست بر بی شمار بودن نعمت ها برای
شمارش کنندگان(۵) و در بخش دوم بر اتمام آنها بخاطر «تسلیم» شدن انسان به
منعم تأکید نموده است. (۶) علاوه بر کلمه «نعمت»، کلمات: رزق، شکر، احسان،
کفر (ناسپساسی در برابر منعم)، شرکت (مؤثر شناختن عوامل دیگر در نعمت ها)
در این سوره جنبه کلیدی داشته برای شناخت اهداف آن حائز اهمیت هستند.
نکته قابل توجه اینکه تنها به تشریح و توصیف نعمت ها اکتفا نکرده، به
«جعل» (۷) الهی و تعلق و تسخیر نعمات برای انسان ها، (با ۳۷ بار تکرار ضمیر
«کم»، که بی نظیر در قرآن است) (۸) تاکید نموده است.
در اواخر این سوره بدنبال مجموعه آیاتیکه از کفر (ناسپاسی نسبت به نعمات) و
شرکت (مؤثر شناختن غیرخدا در نعمات) اغلب انسانها شواهدی نشان میدهد،
ابراهیم(ع) را بعنوان الگوی «شکر» و هدایت و بنده موحد و مخلصی که در
فروتنی و فرمانبرداری برای خدا هرگز شرک نمی ورزید معرفی مینماید. از
آنجائیکه در این سوره منحصراً نام این پیامبر، آنهم از بعد بندگی خالص و
توصیف توحید و توجه او به منعم و شاکر بودنش یادآوری گردیده، بنظر میرسد
غرض و مقصود غائی، معرفی اسوه خلوص در عبادت و شکر نعمت بوده باشد.
ابتدا آیات مورد نظر را مورد تدبر قرار میدهیم سپس رابطه صفات تأکید شده را
با محورهای سوره جستجو مینمائیم:
انّ ابراهیم کان امه قانتاً لله حنیفاً و لم یک من المشرکین
شاکراً لانعمه اجتباه و هدیه الی صراط مستقیم
و اتیناه فی الدنیا حسنه و انه فی الاخره لمن الصالحین
ثم او حینا الیک ان اتبع مله ابراهیم حنیفاً و ماکان من المشکرین
الف- قانت (انّ ابراهیم کان امه قانتا لله...)
معنای «قنوت» تواضع برای خدا و اطاعت و انقیاد دائمی برای او است. و مفهوم
مخالف آن احساس منیت و خود بزرگ بینی، یعنی اسکتبار و سرکشی است که مانع
تواضع و طاعت میگردد. از میان پیامبران تنها حضرت ابراهیم است که بچنین
صفتی در قرآن یاد شده و در این سوره (۹) از «امت قانت بودن» او یاد میکند.
هر چند این کلمه تنها یکبار در سوره نحل بکار رفته است، اما در جهت مقابل،
مفهوم مخالف آنرا که همان «استکبار» است، بعنوان یکی از محورهای سوره چندین
بار مطرح کرده است. یکبار با تأکید بر وحدانیت خدا، دلیل ناباوری آخرت را،
انکار قبی و استکبار مشرکین میشمارد و بر آگاهی مستمر خداوند بر سر و نهان
آنان و ناخوشایندی اش از مستکبرین تأکید مینماید، (۱۰) بار دیگر سرنوشت شوم
متکبرین را در جهنم نشان میدهد (۱۱) و بالاخره از سجده تمامی آنچه در
آسمانها و زمین است، اعم از جنبدگان زمینی و فرشتگان آسمانی و عدم
اسکتبارشان نسبت باین امر گواه می آورد. (۱۲) گویا تأکید بر «قانت» بودن
ابراهیم، علیرغم اسکتباری که از مشرکین معاصر پیامبر نقل مینماید، ارائه
الگو و اشاره به انسان نمونه ای است که به تمام عزت و علو مقامی که داشت در
پیشگاه پروردگار نهایت ذلت و انقیاد و اطاعت را عرضه میداشت.
اما کلمه «امت»، (در آیه: انّ ابراهیم کان امه قانتاً لله) در قرآن بمعانی
مختلفی آمده است که مهمترین آن همان معنای متعارف «جمعیت همفکر و هم مقصد»
است. اما بمعنای «طریق و آئین» (۱۳) و همچنین «مدت زمان طولانی»
(۱۴) نیز
آماده است (۱۵) که بنظر میرسد معنای اخیر تناسب بیشتری با آیه فوق الذکر
داشته باشد (والله اعلم). اگر معنای «طریق و آئین» مورد نظر باشد، مقصود
زندگی و شخصیت ابراهیم است که نمایشگر روش و شیوه «توحیدی» ابراهیم است که
آئینی برای آینده گشته، و اگر معنای «مدت زمان» مورد نظر باشد، تداوم
ابراهیم را در فروتنی نشان میدهد. همانطور که به جمعیت هم مقصد «امت» اطلاق
میگردد، به زمان طولانی و درازی که یکنواخت و در یک هدف طی شده باشد نیز
«امت» میگویند (۱۶) باین ترتیب شاید بتوان گفت منظور از «امت قانت» بودن
ابراهیم، استمرار و همیشگی بودن تواضع او برای پروردگار باشد. در ضمن فعل
«کان» (کان امه قانتاً) دلالت بر شکل گیری و تکوین و تثبیت چنین صفتی در
شخصیت ابراهیم مینماید. ناگفته نماند کلمه «تسلیم» نیز که قریب المعنی با
«قنوت» میباشد از کلمات کلیدی این سوره بشمار رفته و چندین بار در مقاطع
مختلف آن مطرح گشته است. (۱۷)
ب- حنیف غیر مشترک
دومین صفتی که در این سوره بابراهیم نسبت داده شده است «حنیف و غیر مشرک»
بودن این پیامبر عظیم الشأن است، وصف «حنیفاً» ده مرتبه در قرآن بکار رفته
است که هشت مورد آن در شأن ابراهیم است. (۱۸) کتاب لغت «المنجد» این کلمه را
«مستقیم و موحد بودن در دین و تمسک باسلام و تمایل صحیح بآن» معنا کرده
است. (۱۹) اما معنای دقیق تر آنرا در خود قرآن میتوان یافت. این کلمه که به
صورت مفرد و جمع (حنیفاً و حنفاء) کلاً ۱۲ مرتبه در قرآن تکرار شده، در
تمامی موارد (۲۰) به صورت مستقیم و غیرمستقیم (۲۱) بهمراه کلمه «شرک» و با
نفی آن آماده است: (حنیفاً و ماکان من المشکرین، حنیفاً و لم یک من
المشرکین، حنیفاً و لاتکونن من المشرکین، حنفاءلله غیر مشرکین به) تأکید
قرآن بر مشرک نبودن مردی که پیروان همه ادیان توحیدی او را موحد خالص و
مؤمن واقعی میدانند، حکمتی دارد که نباید بسادگی از آن گذشت. باین ترکیب در
دو مورد «تسلیم بودن» (حنیفاً مسلماً و ما کان من المشرکین) (۲۲)و در یک
مورد اخلاص در دین (مخلصین له الدین حنفا) (۲۳) اضافه شده است که ابعاد
مسئله را بهتر نشان میدهد. توجه به این قرائن آشکار میسازد که مفهوم کلمه
«حنیف»، حق گرائی خالص و بی شائبه و تسلیم و تمایل مطلق و مبرای از هر گونه
شرک به پروردگار میباشد، صفتی که منحصراً بابراهیم نسبت داده شده است، کسی
که در تمامی مراحل زندگی بجز خداجوئی خالص، هیچ خواسته و انگیزه ای را در
قلب خود دخالت نداد و خودخواهی را، در تمامی ابعادش، از تمایلات (۲۴) نفسانی
خود پاک کرد. و بهمین دلیل پس از آنکه او را با صفات ممتازش معرفی مینماید،
به پیامبر خاتم(ص) فرمان میدهد از چنین آئینی که شیوه ابراهیم بود پیروی
نماید:
ثمّ او حینا الیک ان اتبع ملة ابراهیم حنیفاً و ماکان من المشرکین (نحل
۱۲۳)
و خود را هدایت یافته خدائی، به راه مستقیمی که منطبق بر آئین بر پادارنده
ابراهیم حنیف، که هرگز از مشرکین نبود، معرفی کند:
قل اننی هذینی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا و ماکان من
المشرکین (انعام ۱۶۱)
اینکه در سوره «نحل» از «حنیف و غیر مشرک» بودن ابراهیم یاد کرده، در
ارتباط با کلمه «شرک» که از کلمات کلیدی سوره میباشد، پیام مهمی دارد که
حائز اهمیت است، این سوره با منزّه و متعالی شناختن خدا از آنچه باو شرک
میورزند آغاز میشود: (اتی امرالله فلا تستعجلوه سبحانه و تعالی عما
یشرکون... خلق السموات و الارض بالحق تعالی عما یشرکون)
و جمع بندی پایانی سوره با تأکید بر حنیف و غیر مشرک بودن ابراهیم (آیه
۱۲۳) ختم میگردد. در متن سوره نیز مرتب اندیشه ها، اقوال و اعمال مشرکین که
«شرکائی» بجز خدا را میخواندند مورد مذمت (۲۵) قرار گرفته، بیش از ۶۰% آیات،
بطور مستقیم و غیرمستقیم اختصاص به تبیین شرک و توحید یافته است (۲۶)
بطوریکه جملات «یدعون من دون الله، یعبدون من دون الله، شرکاء، لااله
الاالله، الهکم الهّ واحد، انما هوا اله واحد، افتراء، کفر، الهین اثنین
و...» بکرات در متن سوره مشاهده میگردد.
ج- شاکر نعمات الهی (شاکراً لانعمه...)
همانطور که قبلاً گفته شد، «نعمت» مهمترین کلمه کلیدی سوره نحل بشمار میرود
که در برابر آن دو مقوله کفر و شکر مطرح شده است. معنای ریشه ای کلمه کفر
پوشاندن است، وقتی به «حق» یا خداوند نسبت داده میشود، معنای پوشاندن و
ندیده گرفتن از آن استنباط میشود. اما هنگامیکه با کلمه «نعمت» می آید
معنای ناسپاسی و قدرناشناسی و صرف نعمت در نافرمانی از منعم میدهد. شکر
مفهومی کاملاً مقابل و متضاد کفر دارد، این کلمه در فرهنگ عرب به آسمان
پرباران، چشمه جوشان، گاو پر شیر و ... و مواردی که از آن خیر و برکت و
تکثیر و تولید و فزونی و فروانی مورد نظر باشد اطلاق میگردد، شاکر کسی است
که بجای پوشاندن نعمت و ضایع کردن امکاناتِ رشد و تعالی، آنرا در جهت
خواسته منعم، با حداکثر بهره و بازده بکار میبرد و حق نعمت را در راستای
رهنمود الهی بجا می آورد.
در این سوره چشم و گوش و فؤاد، یعنی ابزار شناختی که خداوند برای انسان
«جعل» نموده، رزق پاکیزه ای که روزی آدمیان فرموده، دریائی که بامر او برای
صید ماهی (و انواع جانوران خوراکی)، استخراج زیورهای تزئینی (در و مرجان
و...) و حرکت کشتی های باری و مسافرتی «مسخّر» انسان گشته، همه و همه
«نعمت»هائی شمرده گشته اند تا آدمی «شکر» آن گذارد(۲۷) و در هدفی که
آفریدگارش هدایت نموده بهره برداری نماید. اما در برابر نعمت های فوق و
نعمت های فراوان دیگری که خداوند بانسان بخشیده، آدمی علیرغم آنکه در
گرفتاریها و پریشانیها باو پناه میبرد، وقتی بحال خود رها میگردد، آگاهانه
راه ناشکری (کفر) و شرک آوری و انکار و اعراض را در پیش می گیرد (۲۸) با
چنین زمینه سازی و مقدماتی است که ابراهیم بر خلاف بندگان بیشماری که منعم
خود را فراموش کردند، بعنوان بنده شاکر نعمات الهی معرفی میگردد، کسی که
بیشترین بهره را از امکاناتی که پروردگار برای رشد و شکوفائی استعدادها و
صیرورت بسوی ارزش های متعالی در اختیار آدمی گذاشته است، برد و عنوان «شاکر
نعمات» را بخود اختصاص داد. (۲۹)
د- اجتباء و هدایت (... اجتباه و هدیه الی صراط مستقیم)
اجتباء مصدر باب افتعال از ریشه «جبی» است که از همین ریشه کلمه «جبایه»
بمعنای جمع آوری مالیات یا ذخیره آب در حوض گرفته شده است. (۳۰) در قرآن
گردآمدن ثمرات و محصولات از نقاط مختلف عالم به مکه را «یجبی الیه ثمرات کل
شیء» (۳۱) و گردآوری و تدوین مطالب پراکنده را «اجتبا» نامیده است.
(۳۲) این
کلمه با انتخاب، اختیار و اطصفا تا حدودی مترادف است و معمولاً عناوین
مجتبی و مصطفی را در مورد رسول اکرم تواماً بکار برده و آن حضرت را «حبیبه
و صفیه و خیرته علی خلقه» (۳۳) مینامند. بنظر میرسد همانطور که مالیاتهای
مختصر و پراکنده در نقاط مختلف یک کشور وقتی گردآوری شوند، مانند قطراتی که
ذره ذره جمع گردیده و دریائی را تشکیل میدهند، برای اقدامات اساسی مملکتی
کارساز خواهد گشت، و همانطور که مختصر آب چشمه یا کاریز که در شرایط عادی
هرز رفته و جذب زمین میگردد، اگر در استخر بزرگی ذخیره شود، قدرت آبیاری
باغ و بوستان را خواهد داشت، نیروهای پراکنده، تلاشهای متفرق و بی هدف، (۳۴)
اوقات و استعدادهای آدمی آگر جمع آوری و جهت درست داده شود، قابلیت های
بینهایت خود را بظهور خواهد رساند. اگر این تعبیر درست باشد، مجتبی به کسی
گفته میشود که با رو کردن بخدا و هدفگیری دقیق و حرکت مستقیم بسوی او
نیروهای پراکنده اش همچون بردارهای متفرق و متضادی که با جهت واحد پیدا
کردن، مؤلفه نیرومند و کارسازی تشکیل میدهند، راستای توحیدی و قدرت غیرقابل
تصوری خواهد یافت. این چنین بود که حضرت ابراهیم با پشت کردن به اندیشه
باطل مشرکین و رو کردن بکسی که آسمانها و زمین را از عدم آفریده(۳۵)
نیروهای نفسانی خود را نیرومند ساخت و در میدان ابتلائات، بر ابلیس فائق
آمد.
و اما دو صفت «اجتباء» و «هدایت» همچنان که در مورد حضرت ابراهیم بعنوان دو
خصلت لازم و ملزوم توأماً بکار رفته است (اجتباه و هدیه الی صراط مستقیم)،
در موارد دیگری که قرآن کلمه «اجتباء» را عنوان نموده، غالباً کلمه هدایت
را نیز بدنبال و یا قبل از آن آورده است. (۳۶) دلیل آنهم روشن است، وقتی
نیروهای پراکنده با یکدیگر متحد و منظم شد، هدایت آن بسوی هدفی متعالی ممکن
و مؤثر و مفید خواهد گردید، و در جهت معکوس، وقتی آگاهی و هدایت بسوی هدفی
واحد حاضر گردید، قدرت جاذبه آن تمامی انگیزه های قلبی و قوای نفسانی را
بوحدت و «اجتباء» خواهد کشید. (۳۷) چنین هدایتی که در پرتو تعلیمات پیامبران
پدید خواهد آمد، مؤمنین را برحسب عمق ایمان و عمل صالحشان به مقام «اجتباء»
نسبی خواهد رساند. (۳۸)
ر- نیکبخت در دنیا و صالح در آخرت (و اتیناه فی الدنیا حسنه و اینه فی
الاخره لمن الصالحین)
آخرین تعریفی که در این سوره از ابراهیم(ع) شده است، نائل شدن به نیک بختی
در دو عالم است، هم در دنیا به نتایج نیکو رسید و هم در آخرت از جمله
صالحین خواهد بود، توصیفی که مانند آن را در باره هیچیک از پیامبران در
قرآن نمی یابیم. تعریف فوق از دو قسمت تشکیل شده که هر کدام را مستقلاً
مورد توجه قرار میدهیم:
۱- نیکبختی در دنیا (آتیناه فی الدنیا حسنه...) درخواست و دعای زندگی نیکو
در دنیا و آخرت، تقاضای تمجید شده ای است که در قرآن از زبان مؤمنین نقل
شده است (۳۹) و در یک مورد نیز چنین دعائی را از قول حضرت موسی(ع) برای خود
و قومش در سوره اعراف میخوانیم (۴۰) اما بصورت قطعی و تثبیت شده، تنها در
مورد ابراهیم است که کلام الهی آنرا بیان نموده است. چنین پاداش و ثوابی
آنچنان که در قرآن تصریح گردیده، نتیجه طبیعی و دنیائی «احسان» است (...
للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه...)(۴۱) و از آنجائیکه ابراهیم در سوره
ذاریات اسوه احسان شناخته شده، (۴۲) چنین نتیجه ای بازتاب نیکوکاری او در
دنیا میباشد.
۲- صالح بودن در آخرت (... وانه فی الاخره لمن الصالحین). عنوان صالح را
قرآن درباره پیامبران متعددی از جمله: ابراهیم، اسحق، یعقوب، زکریا، یحیی،
عیسی، موسی، الیاس، یونس، ادریس، ذاالکفل، نوح، لوط و اسمعیل (۴۳) (علی
نبینا و علیهم السلام) بکار برده است. اما در تمامی موارد، صفت «صالح» بودن
را در زندگی دنیا بآنها نیست داده است، هر چند صالح بودن در دنیا دلیل کافی
برای پیوستن به جرگه صالحین در آخرت میباشد و چنین دعائی را از زبان حضرت
یوسف (۴۴) و حضرت سلیمان (۴۵) در قرآن میخوانیم، ولی چنین سرنوشتی را منحصراً
درباره ابراهیم آنهم سه بار در سه سوره مورد تصریح قرار داده است:
بقره (۱۳۰) ... و لقد اصطفیناه فی الدنیا و انه فی الاخره لمن الصالحین
عنکبوت (۲۷) و وهبنا له اسحق و یعقوب و جعلنا فی ذرییه النبوه و الکتاب و
اتیناه اجره فی الدنیا و انه فی الاخره لمن الصالحین نحل (۱۲۲)... و اتیناه
فی الدنیا حسنه و انه فی الاخره لمن الصالحین
شگفت اینکه چنین سرنوشت و عاقبت بخیری، اجابت دعای ابراهیم برای خود و دو
فرزندش اسمعیل و اسحق بوده است! و شاید رمز تصریح انحصاری قرآن بر صالح
بودن ابراهیم در آخرت، نشان دادن تأثیر دعای خالصانه و سمیع و علیم بودن
پروردگار در اجابت آن باشد:
دعای ابراهیم برای خود: رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین (شعراء ۸۳)
دعای ابراهیم برای اسمعیل: رب هب لی من الصالحین قبشرناه بغلام حلیم (صافات
۱۰۰)
دعای ابراهیم برای اسحق: و بشرناه باسحق نبیاً من الصالحین (صافات ۱۱۲)
بدنبال آیات ۱۲۰ تا ۱۲۲ که جمعاً ۷ صفت و سرنوشت را برای ابراهیم رقم
میزند، (۴۶) به پیامبر خاتم که بعثتش خواسته و دعای ابراهیم از قرنها قبل
بوده است، (۴۷) وحی مینماید تا از آئین پاک ابراهیم که حق طلب خالص و مبرای
از مشرکین بود پیروی نماید:
ثم او حینا الیک ان اتبع مله ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین.
این آیات که در سال دوم هجرت در مدینه نازل شده است، اولین عنایتی بشمار
میرود که به یاد و نام ابراهیم در دوران جدید و مرحله نوین استقرار نظام
اسلامی شده است. اینک که مسلمانان در «مدینه الرسول» مستقر شده اند و
میخواهند مدینه فاضله و جامعه نمونه ایمانی را ارائه داده و شاهد و الگوی
مردم جهان شوند، باید مصادیق عملی ارزشهائی را که در قرآن با آن آشنا شده
اند بهتر بشناسند، بهمین دلیل صفات پیامبران برگزیده الهی، بخصوص حضرت
ابراهیم، در این دوران بتفصیل توضیح داده شده است.
۱ - کلمه «نعمه» از ریشه نعم ۶ بار
در این سوره تکرار شده است که در هیچ سوره ای بیش از ۳ بار این کلمه بکار
نرفته است. در مجموع مشتقات ریشه نعم ۱۴ بار در این سوره مشاهده میشود
(آیات ۵-۱۸-۳۰-۳۱-۵۳-۶۶-۷۱-۷۲-۸۰-۸۱-۸۳-۱۱۲-۱۱۴-۱۲۱).
۲ - آیات۵۲ تا ۱۸.
۳ - آیات ۶۵ تا ۸۱
۴ - ترتیب این نعمت ها در شرحی بر سوره نحل از همین قلم
مشخص شده است. خوانندگان نیز خود میتوانند آنرا بشمارش در آورند.
۵ - آیه (۱۸) و ان تعدوا نعمه الله لاتحصوها ان الله لغفور رحیم.
۶ - آیه (۸۱)... و کذلک یتم نعمته علیکم لعلکم تسلمون.
۷ - در این سوره ۸ بار کلمه «جعل» الهی بکار رفته است که بیش از
سوره های دیگر میباشد.
۸ - ۱۵ بار لکم، ۱۸ بار کم، ۴ بار لعلکم (مجموعاً ۳۷ بار در دو بخش
مورد نظر تکرار شده است.
۹ - البته در مورد حضرت مریم نیز دو
بار چنین صفتی بکار رفته است (آل عمران ۴۳ و تحریم ۱۲).
۱۰ - آیات ۲۲ و ۲۳ – الهکم اله واحد فالذین لایومنون بالاخره قلوبهم
منکره و هم مستکبرون لاجرم ان الله یعلم مایسرون و مایعلنون انه لایحب
المستکبرین.
۱۱ - آیه ۲۹ – فادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فلبس مثوی المتکبرین
۱۲ - آیه ۴۹ – ولله یسجد ما فی اسلموات و ما فی الارض من
دابه و الملائکه و هم لایستکبرون.
۱۳ - به آیات ۲۲ و ۲۳ سوره زخرف مراجعه کنید (انّا وجدنا آباءنا علی امه و
انا علی آثارهم مهتدون – انا وجدنا آباءنا علی امه و انا علی آثارهم
مقتدون).
۱۴ - از جمله آیات: هود (۸) ولئن اخرنا عنهم العذاب الی امه معدوده لیقولن
مایحسبه
۱۵ - در فرهنگ لغت المنجد نیز ۷ معنا برای ریشه «ام» ذکر کرده که
یکی از آنها «حین» (زمان) میباشد.
۱۶ - در سوره یوسف مدت ۷ سالی را که از آزاد شدن یار زندانی یوسف و
اشتغال مستمرش به سقایت شراب برای ملک گذشته بود، «امة» نامیده است.
۱۷ - در آیات ۲۸، ۳۲، ۸۱، ۸۷، ۸۹، ۱۰۲.
۱۸ - سوره ها و آیات ۱۳۵/۲- ۹۵ و ۶۷/۳ – ۱۲۵/۴ – ۱۶۱و ۷۹/۶ – ۱۲۳-
۱۲۰/۱۶
۱۹ - المستیقیم، الموحد فی دنیه، المتمسک بالاسلام
اوالصحیح المیل الیه.
۲۰ - باستثنای یک مورد که در توصیف «ملة ابراهیم» است نه شخص او که در
این مورد نیازی به تأکید بر مشرک نبودن نداشته است.
۲۱ - در همه آیات بهمراه حنیفا، مشک نبودن نیز مورد تأکید قرار گرفته
باستثنای دو آیه که این تأکید در قبل و بعد آن بچشم می خورد. (۳۰/۳۰ و
۵/۹۸)
۲۲ - آیه ۶۷ آلعمران و آیه ۱۲۵ سوره نساء (و من احسن دیناً ممن اسلم و
جهه لله و هو محسن و اتبع مله ابراهیم حنیفاً)
۲۳ - سوره بینه آیه (۵).
۲۴ - ریشه کلمه «حنیف»، حنف بمعنای میل کردن میباشد،
ابراهیم تمامی تمایلاتش مطلقاً متمایل بخدا بود.
۲۵ - آیات: ۳۵ (قال الذین اشرکوا لوشاءالله ما عبدنا من دونه من
شی)، آیه ۸۶ (اذا رای الذین اشرکوا شرکاؤ هم قالوا ربنا هؤلاء شرکاءنا
الذین کنا ندعوا من دونک)، آیه ۵۴ ثم اذا کشف الضرعنکم اذا فریق بربهم
یشرکون)، آیه ۲۷ یقول این شرکائی الذین کنتم تشاقون فیهم)، آیه ۱۰۰ (انما
سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون).
۲۶ - آیات ۲-۱۷-۲۰ تا ۳۹-۵۰ تا ۶۳-۷۱ تا ۷۶-۸۲ تا ۸۸-۱۰۰ تا ۱۱۲-۱۰۳ تا
۱۰۹-۱۱۵-۱۱۶.
۲۷ - به آیات ذیل در همین سوره توجه نمائید: آیه (۷۸) و جعل لکم
السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون – آیه (۱۱۴) فکلوا مما رزقکم الله
حلالا طیبا و اشکروا نعمت الله – آیه (۱۴) و هوالذی سخرالبحر لتاکلوا منه
لحما طریا و تستخرجوا منه حلیه تلبسونها و تری الفلک مواخرفیه و لتبتغوا من
فضله و لعلکم تشکرون
۲۸ - آیات ذیل از همین سوره شاهد حقیقت فوق است:
* و ما بکم من نعمه فمن الله ثم اذا مسّکم الضّر قالیه تجرون – ثم اذا کشف
الضّر عنکم اذافریق منکم بربهم یشرکون
لیکفروا بما اتینا هم فتمتعوا فسوف تعلمون (آیات ۵۳ تا ۵۵)
* والله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق... افبنعم الله یجحدون
والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده و رزقکم
من الطیبات اقبالباطل یؤمنون و بنعمه الله هم یکفرون (آیات ۷۱ تا ۷۲)
* یعرفون نعمت الله ثم ینکرونها و اکثر هم الکافرون (آیه ۸۳)
* ضرب الله مثلاً قریه کانت امنه یأتیها رزقه رغدا من کل مکان فکفرت با نعم
الله... (آیه (۱۱۲)
۲۹ - علاوه بر ابراهیم(ع)، نوع(ع)
نیز به صفت شکور در قرآن مورد ستایش قرار گرفته است. (ذریه من حملنا مع نوح
انه کان عبداً شکورا).
۳۰ - به حوض آب نیز «جواب» میگویند.
۳۱ - سوره ۲۸ آیه ۵۷.
۳۲ - سوره اعراف آیه ۲۰ (واذلم تأتهم بایه قالوا لولا
اجتبیتها...).
۳۳ - دوستدار و تصفیه شده و برگزیده بندگانش.
۳۴ - لیل (۴) ان سعیکم لشتی (همانا تلاشهای شما پراکنده است)
۳۵ - انعام (۷۹) انی و جهت و جهی للذی فطر السموات و الارض حنیفاً
و ما انا من المشرکین.
۳۶ - به آیات زیر مراجعه نمایئید:
طه (۲۰) آیه ۱۲۲ – ثم اجتبیه ربه فتاب علیه فهدی
قلم (۶۸) آیه ۵۰ – فاجتبیه ربه فجعله من الصالحین
مریم (۱۹) آیه ۵۸ و... و من ذریه ابراهیم و ممن هدینا و اجتبینا
انعام (۶) آیه ۸۷ -... و اجتبیناهم و هدینا هم الی صراط مستقیم.
شوری (۴۲) آیه ۱۳ – الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی الیه من ینیب
یوسف (۱۲) آیه ۶ – کذلک یجستبیک ربک و یعلمک من تأویل الاحادیث
۳۷ - در مورد پیامبران همواره اجتباء مقدم بر هدایت آمده است، یعنی
ابتدا خداوند نیروهای نفسانی آنها را جهت واحدی می بخشد، آنگاه براه
مستقیمی که رسالت آنها است هدایتشان میکند، اما در مورد مؤمنین قضیه برعکس
است، آنها هرگاه به «هدایتی» که انبیاء آورده اند ایمان بیاورند «اجتباء»
پیدا میکنند. آیه ۵۸ سوره مریم تنها آیه ای است که اشاره باین امر دارد و
قسمت انتهائی آن (ولمن هدینا و اجتبینا) ناظر باین مسئله است.
۳۸ - آخرین آیه سوره حج مؤمنینی را که رکوع و سجود و عبادت
پروردگار خویش بجا آورده و کار نیک و جهاد در راه خدا کرده اند، بمقام
«اجتباء» رسیده معرفی مینماید (یا ایهاالذین آمنواارکعوا و اسجدوا و اعبدوا
ربکم و افعلوا الخیر لعلکم تفلحون. و جاهدوا فی الله حق جهاده هوا جتبیکم و
ما جعل علیکم فی الدین من حرج...
۳۹ - بقره ۲۰۱... و منهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا
حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار.
۴۰ - اعراف ۱۵۶- واکتب لنا فی هذه الدنیا حسنه و فی الاخره انا
هدناالیک
۴۱ - سوره نحل آیه ۳۰ و سوره زمر آیه ۱۰.
۴۲ - به بخش های قبلی همین نوشته مراجعه کنید.
۴۳ - به سوره ها و آیات ذیل مراجعه کنید: بقره ۸۵ – آل عمران ۴۶ و ۳۹ –
انعام ۸۵ – انبیاء ۷۵ و ۷۲- قصص ۲۷ – تحریم ۱۰ – قلم ۵.
۴۴ - سوره یوسف آیه ۱۰۱ -... انت ولی فی الدنیا و الاخره تو فنی مسلماً و
الحقنی بالصالحین.
۴۵ - نحل (۱۹)... و ادخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین.
۴۶ - امه قانتاً – حنیفاً و لم یک من المشرکین – شاکراً
لانعمه – اجتباه – هدیه الی صراط مستقیم – ایتناه ی الدنیا حسنه – انه فی
الاخره لمن الصالحین.
۴۷ - آیه ۱۲۹ سوره بقره (ربنا و ابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم
آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم.