اسوه تولی و تبری
سوره ممتحنه که در دهمین سال هجرت بطور یکپارچه در مدینه نازل شده است، بیش
از هر سوره ای از دو اصل اجتماعی «تولی و تبری» که تعبیر دیگری است از دو
حالت «اشداء علی الکفار رحماء بینهم»، در وصف پیامبر و پیروان او
(۱)، سخن
میگوید. در فرهنگ سیاسی امروز این دو اصل را پیوند تشکیلاتی جدی و صمیمی با
خودی و موضعگیری قاطع در برابر دشمن بیگانه مینامند.
شأن نزول این سوره بخاطر خامی و خطای نادانسته ای است که یکی از مسلمانان
برای حفظ جان و مال کسان و اقوامش در مکه، با نوشتن نامه ای بآنها و ارسال
مخفیانه آن توسط پیک، قصد داشت حمله قریب الوقوع مؤمنین را، که بنا
بملاحظات جنگی و امنیتی توسط پیامبر پوشیده نگه داشته شده بود، باطلاع آنها
برساند. هر چند حضرت رسول به وحی الهی از این خیانت آگاه گردید، و زنی را
که حامل این پیک بود، در بین راه توسط حضرت علی دستگیر نمود، اما همین خطای
تشکیلاتی که بظاهر از نظر حفظ جان خانواده و خویشان قابل توجیه بود، در
برابر اولویتی که مصلحت مجتمع ایمانی و ارزش های اعتقادی است، سخت سزاوار
توبیخ بیشمار میرفت و آموزش های تربیتی بیشتری را می طلبید. همین خطا و
خیانت ناآگاهانه خود شأنی برای نزول این سوره گردید تا بقیه مسلمانان از آن
عبرت گرفته پیوند اعتقادی با برادران دینی را معتبرتر از پیوندهای خونی
بشمرند.
اولین و آخرین آیه این سوره که جنبه مقدمه چینی و نتیجه گیری دارد، با خطاب
یاایهاالذین آمنوا»، بر کلمه «ولایت» که همان دوستی در بعد روابط سیاسی
اجتماعی است تأکید و توجه خاص نموده مسلمانان را به هشیاری در این زمینه
توصیه مینماید. آیه اول سوره ناظر به مشرکین مکه و آیه آخر ناظر به یهودیان
همسایه مدینه (قوماً غضب الله علیهم) میباشد:
یا ایهاالذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالموده و قد
کفروا بما جاءکم من الحقّ... ترون الیهم بالموده و انا اعلم بما اخفیتم و
ما اعلنتم و من یفعله منکم فقد ضلّ سواءَ السّبیل.
یا ایهاالذین آمنوا لاتتولوا قوماً غضب الله علیهم قد یئسوا من الاخره
کمایئس الکفار من اصحاب القبور.
آیات فوق تأکید مینماید مؤمنین وظیفه دارند در برابر دشمنان خارجی، اعم از
کفار مشرک مکه و یهودیان مدینه، که عداوت و عناد خود را آشکار ساخته، علاه
بر اخراج پیامبر و مؤمنین از مکه، با تبانی یکدیگر توطئه های متعددی را
علیه مسلمانان تدارک دیده اند، موضعی محکم و مقتدر داشته، روابط دوستی و
مودت با آنها را، علیرغم خویشاوندی، قطع نمایند.
در این سوره با وجود کوتاهی آن، پنج بار مشتقات کلمات: «ولایت» و «عداوت» و
سه بار «مودت» تکرار شده و کلمات: برائت، بغضاء، ثقافه (دست یافتن و کمین)،
بسط ید و لسان، فتنه، قتال، جهاد، اخراج از دیار، ظاهروا (پشتیبانی) عقوبت
و... که تصویرکننده صحنه درگیری و دشمنی و قتال میباشد در متن سوره مرتباً
بکار رفته است.
آنچه گفته شد، در ارتباط با محور و موضوعات اصلی سوره ممتحنه بود که بدلیل
پیوستگی آن با فرازی کهاز حضرت ابراهیم نقل شده لازم بود مورد توجه قرار
گیرد.
آیات مورد نظر پس از مقدمه سه آیه ای سوره بعنوان ارائه الگو و اسوه ای
برای آنچه بمؤمنین توصیه شده آمده است. ذیلاً آیات را مورد توجه قرار
میدهیم آنگاه به بررسی مختصر آن می پردازیم:
* قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءوا
منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و
البغضاء ابدا حتی تومنو بالله و حده الا قول ابراهیم لابیه لاستغفرن لک و
ما املک لک من الله من شیء ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر
* ربنا لا تجعلنا فتنه للذین کفروا و اغفرلنا ربنا انک انت العزیز الحکیم.
* لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه لمن کان یرجواالله و الیوم الاخر و من یتولّ
فان الله هو الغنی الحمید.(۲)
آیات فوق، بغض و عداوت و موضعگیری جدی عقیدتی دو گروه در برار یکدیگر است.
سومین مورد نیز که در شأن رسول الله (حضرت محمد ص) نازل شده، در زمینه جنگ
«احزاب» (خندق) و رویاروئی تمام عیار با ائتلاف مشرکین مکه، اعراف بدوی و
یهودیان همسایه مدینه واقع گردیده است. هماهنگی موارد فوق میرساند که موضوع
اقتداء به «اسوه» نیکو، بهنگام احساس خطر و مواجه شدن با دشمن بیش از مواقع
و موارد دیگر حیاتی میباشد، در چنین هنگامه ای که بیم و هراس بر اعصاب و
حواس مستولی شده و اضطراب و تزلزل قدرت تصمیم گیری و تدبیر سنجیده را سلب
میکند، اقتداء به نمونه نیکوئی که با توکل بخدا و اطمینان به نصرت او پیش
میتازد، تضمین کننده فتح و پیروی خواهد بود.
در سوره احزاب گفتار مؤمنین را هنگامیکه با جمع قلیل خود در محاصره ائتلاف
کثیر مشرکین قرار داشتند، نقل میکند. آنها با اقتداء به اسوه خود (پیامبر)
هنگامیکه سپاه عظیم دشمن را مشاهده کردند بجای ترس و تزلزل و تردید، با
چهره ای سرخ و سربلند گفتند: این (جنگ) همان وعده ای است که خدا و رسولش
بما دادند، راست گفتند خدا و رسولش. (چنین آرایش جنگی و تهاجمی) جز ایمان و
تسلیمشان بخدا (نه دشمن) چیزی بر آنها نیفزود.(۳)
و در این سوره موضعگیری قاطع و با جسارت ابراهیم و پیروانش را در اعلان
آشکار بیزاری و برائت از مشرکین و آنچه بجز خدا میپرستیدند (کیش و آئین و
فرهنگ و سنت شرک) و انکار و بر سمیت نشناختن آنها (کفرنا بکم) و بر ملاکردن
بغض و عداواتی که بدلیل شرکت میانشان پدیدار شده بود، نقل مینماید. این
همان سازش ناپذیری و پافشاری براصول و ارکان عقیدتی است که هرگز جای مسامحه
و مداهنه ندارد و بهیچ قیمتی نباید آنرا معامله کرد. نیازی به توضیح نیست
که چنین شدت عمل و خشونتی، بدون آنکه کوچکترین انگیزه انسانی و شخصی داشته
باشد، صرفاً بخاطر آرمان و ایمانی است که موتور و محرک اصلی همه تلاشها و
تراوشات قلبی میباشد، همینکه استثنای «حتی تؤمنوا بالله وحده» در آیات
مذکور قید شده، نشان میدهد این دشمنی ناشی از تضاد شرک و توحید بوده با
عناد و عداوت و کینه ای که ریشه در سینه ها دارد بکلی متفاوت است، در اینجا
دشمنی با شیوه ها است نه اشخاص.(۴) استغفار ابراهیم برای پدرش نیز که
بعنوان استثناء ذکر شده، همانطور که در سوره توبه توضیح داده شده بخاطر
وعده ای بوده است که ابراهیم باو داده بود. ولی هنگامیکه دشمنی او با خدا
قطعی میشود ابراهیم از پدر نیز تبری میجوید.
در انتهای آیات فوق دو جمله دعا هم در موضعگیری علیه مشرکین از ابراهیم نقل
شده است، اولین دعا توکل به پروردگار (در برابر مصیبت ها و مشکلات راه) و
توبه مستمر بدرگاه او با اعتراف به تحول یافتن بندگان بسوی خدا است.
ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر
این دعائی است که در مصاف با دشمن دلگرمی و استواری کامل می بخشد. اما دعای
دوم، که تلویحاً متضمن دلسوزی و ترحم به دشمن نیز میباشد، درخواستی است از
خداوند تا ما را وسیله و دستخوش فتنه (ابتلاء و امتحان) کافران قرار
ندهد، (۵) بلکه ما را ببخشد که او عزتمند حکیم است:
ربنا لاتجعلنا فتنه للذین کفروا و اغفرلنا ربنا انک انت العزیز الحکیم.
پس از توصیف توکل و توسل ابراهیم به پروردگار، بار دیگر بر «اسوه» بودن
آنها برای کسانیکه بخدا و روز آخرت امید دارند تأکید مینماید، تصریح بچنین
امید و انتظاری، که در سوره احزاب نیز پس از اسوه شمردن پیامبر عیناً تکرار
شده، بنظر میرسد تکمیل کننده توکل و تسلی بخش کسانی باشد که در صحنه تلاقی
حق و باطل، مشقات و مصیبت هائی را متحمل میگردند. امید به لقای الهی و ثواب
آخرت، میتواند جبران کننده جراحات و صدمات وارده باشد.
توصیه های فوق تماماً بخاطر مصلحت و منفعت دنیا و آخرت مؤمنین بیان شده و
گرنه خداوند بی نیاز از بندگان و ستایش آنها است.
لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه لمن کان یرجواالله و الیوم الاخر و من یتول فان
الله هواالغنی الحمید.
۱ - سوره فتح آیه ۲۹ – محمد رسول الله و الذین معه
اشداء علی الکفار رحماء بینهم تریهم رکا سجداً یبتغون فضلاً من الله و
رضواناً...
۲ - ممتحنه آیات ۴ تا ۶ – هر آینه برای شما (مؤمنین) در (شیوه و
عملکرد) ابراهیم و کسانیکه پیرو او بودند «اسوه» بس نیکوئی است. هنگامیکه
به قومشان گفتند ما از شما و از آنچه بجای خدا می پرستید مبری هستیم، ما
مخالف و منکر شما هستیم، بین ما و شما دشمنی و بغض ابدی پدیدار شده، تا
هنگامیکه تنها بخدای یکتا ایمان آورید. مگر سخن ابراهیم به پدرش (که وعده
داده بود) بزودی برای تو طلب آمرزش خواهم کرد و (هر چند برای نجات تو) من
مالک هیچ قدرتی در برابر خدا نیستم، پروردگارا، بر تو توکل کردیم و بسوی تو
روی آورده ایم و تحول نهائی ما بسوی تو است. پروردگارا، ما را دستخوش فتنه
و امتحان کافران مکن، پروردگاران ما را بیامرز که تو همانا بس عزتمند و
حکیمی.
هر آینه برای شما در (شیوه) آنها اسوه نیکوئی است، برای کسیکه به خدا و روز
آخرت امیدوار باشد. و هر کسی روی بگرداند همانا خدا همو بس بی نیاز و ستوده
است.
۳- آیه ۱ سوره احزاب.
۴ - اصولاً معنای برائت و تبری بر خلاف آنچه در بسیاری از
ترجمه ها و تفاسیر نوشته شده، ابراز تنفر و بیزاری نیست. اولاً چنین حالتی
نسبت بشخص ابراز نمیشود بلکه عمدتا باعمال او گفته میشود. مثل انتی براءُ
مما تعبدون، مما تشرکون، مما تعملون، مما تجرمون، مما قالوا... ثانیاً
معنای لغوی این کلمه «کناره گیری و خلاص شدن» است، همچنانکه بی تقصیر و بر
کنار و بیگناه شناختن متهم را با کلمه «تبرئه» بیان میکنند (مثل: ما ابرءی
نفسی ان النفس لاماره بالسوء...) و بهبودی و خلاص شدن از مرض را بری شدن از
آن مینامند (مثل: ابریءالاکمه و الابرص) همچنین رهائی و خلاصی از نتیجه عمل
را براءه میگویند (ام لکم براءه فی الزبر). در قرآن از تبری جستن متضعفین
از مستکبرین یاد کرده است. در اینجا نیز مقصود خود را مبری و بی تقصیر
قلمداد کردن و گناه را بگردن دیگری انداختن است. بطور کلی معنای برائت قطع
رابطه و کناره گیری از چیزی است که ناپسند میباشد. عدم اتخاذ ولایت
بیگانگان و ترک مودّت با دشمنان از نشانه های برائت است، اما حمله و هجوم
ابتدائی یا سب و لعن دشمنان و تحریک و تعرض بآنان، بدون آنکه از موضع دفاعی
یا مقابله بمثل و تلافی باشد قابل توجیه و تطبیق با اصل «تبری» نمیباشد.
بطور کلی برائت حالت انفعالی دفاعی دارد نه حالت فعال تعرضی.
۵ - تا هم ما را به رنج و گرفتاری و شکنجه و شهادت برسانند و هم خودشان
با اینکار به شقاوت و شدت عذاب دچار شوند.