عارف و آشنای به «آیة الکرسی»
و آگاه به اسماء «حی و قیوم»
در اواخر سوره بقره بدنبال دو آیه بلند توحیدی که «آیة الکرسی» نامیده شده،
از ابراهیم و احتجاجش با نمرود درباره مرگ و حیات و حرکت در هستی یاد میکند
و بدنبال آن کنجکاوی آن پیامبر را برای شناخت رمز حیات و راز قیام و برپائی
و احیاء مردگان نقل مینماید. در بدو امر، بخصوص اگر عادت کرده باشیم آیات
قرآن را مستقل و مجزای از قبل و بعد آن بفهمیم، ارتباطی میان آیه الکرسی و
آیاتی که درباره ابراهیم نازل شده نمی یابیم. اما اگر مختصری توجه و تدبر
نمائیم، رابطه ظریفی را بین این دو بخش کشف میکنیم که شبیه رابطه موضوع و
مصداق یا تئوری و عمل است. «آیه الکرسی» با تأکید بر وحدانیت خدا با استناد
به دو اسم مبارک خداوند یعنی حی و قیوم آغاز میشود: الله لااله الا هو الحی
القیوم... آنگاه نشانه «حی» (زنده جاوید و پاینده) بودن خدا را در منزه
بودن او از اخواب رفتن سبک و سنگین در اداره ملک وجود و «قیوم» بودن او را
در علم و آگاهی بگذشته و حال و آینده مخلوقات و حفاظتی که، بدون احساس
خستگی، نسبت به آسمانهای وسیع و زمین عظیم و گسترده دارد نشان میدهد،
(۱)بدنبال آن با نفی اکراه در پذیرش دین، بعد از تبیین رشد از گمراهی، کسی را
که با نفی و انکار (حقانیت و رسمیت) طاغوت به خدا ایمان آورد، نجات یافته
بریسمان مطمئن هدایت خود، که پاره شدنی نیست می نامند (۲) و ولایت خود را
نسبت بکسانیکه ایمان آورده اند، با خارج ساختن دائمی آنان از تاریکیها (جهل
و جور و کفر و شرک و نفاق و...) بسوی نور تحقق می بخشد و تأکید مینماید
کسانیکه کافر و پوشاننده حقیقت توحید هستند به ولایت طاغوت میگروند که همو
آنها را از نور (توحید فطری) بسوی ظلمات خارج خواهد ساخت.
اما محاجه نمرود با ابراهیم که بلافاصله پس از آیات فوق آمده است، دقیقاً
در ارتباط با حیات و حرکت پدیده های عالم، بعنوان نماد و نشانه ای از اسماء
«حی و قیوم» میباشد، نمورد که مغرور و مفتون به ملک و پادشاهی خود شده بود،
«ربوبیت» خداوند را در هستی و نقش او را در عالم انسانها انکار میکرد،
ابراهیم ابتدا صفت «حیّ» (زنده جاوید) بودن خداوند را باستناد به جریان
دائمی حیات و مرگ در طبیعت مطرح میسازد. اما نمرود با مغطله ای ابلهانه
باتکاء اینکه او نیز میتواند محکومین زندانی را بکشد یا آنها با عفو از مرگ
برهاند، مدعی مالکیت مرگ و حیات میشود. (۳) این بار
ابراهیم متوسل به دلیل دیگر توحید یعنی «قیوم» (برپادارنده) بودن پروردگار
میگردد و حرکت منظم خورشید از مشرق بمغرب را مثال آورده از نمرود میخواهد
خلاف آن عمل کند. در اینجا نمرود که با ندیده گرفتن دست تدبیر ربوبی و
پوشاندن حق «کافر» شده بود، در ادامه مناظره مبهوت و محکوم منطق برتر
ابراهیم میگردد. (۴)
در دومین آیه ای که از ابراهیم(ع) یاد شده، باز هم موضوع حیات و حرکت که
نشانه ای از اسماء «حی و قیوم» خداوندی و دلیلی بر توحید در ربوبیت است
مطرح میباشد. ابراهیم در کنجکاوی و کشف و شهود خود برای رسیدن به یقین و
اطمینان قلبی، رمز «حیات» و چگونگی احیاء مجدد مردگان را از رب خویش سئوال
میکند و پروردگار نیز با ارائه آزمایشی بشیوه مشاهده و تجربه، او را
بچگونگی «حیات» مجدد و «قیام» و برپائی اجزاء مترفق و پراکنده پرندگانی که
آنها را تجزیه و در آمیختن در فواصل دوری از یکدیگر قرار داده بود هدایت
مینماید. (۵)
در این مثال نیز نشانه و اثر «حیّ و قیوم» که حیات و حرکت موجودات عالم ناشی
از او میباشد هویدا است و توحید در ربوبیت را که حیات دنیوی و احیاء مجدد
مردگان را به دست قدرت خداوند عزیز و حکیم تضمین کننده است میتوان دریافت.
ذکر مناظره ابراهیم و نمرود درباره حیات و حرکت، و یادآوری داستان مشاهده و
تجربه او در قیام و برپائی مجدد مردگان، که پس از آیات توحیدی موسوم به
«آیه الکرسی» در سوره بقره آمده است، چنین القاء مینماید که گوئی ابراهیم
نمونه و مصداق ممتاز موحدینی است که با شناخت اسماء «حی و قیوم»، به شناخت
توحید در ربوبیت نائل گردید. و تدبیر نظام دهنده عزیز حکیمی را که کرسی
وسیع آسمانها و زمین را حفظ و اداره میکند درک نمود. (۶)
۱ - الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه و
لانوم له ما فی السموات و ما فی الارض من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه یعلم
مابین ایدیهم و ما خلفهم و لایحیطون بشیء من علمه الا بما شاء وسع کرسیه
السموات و الارض و لایوده حفظهما و هواالعلی العظیم (بقره ۲۵۵).
۲ - لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و
یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها والله سمیع علیم (بقره
۲۵۶).
۳- الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا
اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها
خالدون (بقره ۲۵۷).
۴ - قال ابراهیم فان الله یابی بالشمس من المشرق فات بها
من المغرب فبهت الذی کفر و الله لایهدی القوم الظالمین (۲۵۸)
۵ - اذ قال ابراهیم رب اربی کثیف تحی الموتی قال اولم تومن قال بلی و
لکن لیطمئن قلبی قال فخذ ارعه من الطیر فصرهنّ الیک ثم اجعل علی کل جبل
منهنّ جز ثم ادعهن یابیتک سعیاً و اعلم ان الله عزیز حکیم.
۶ - گویا آیه ۷۵ سوره انعام اشاره بهمین معنا داشته باشد. خداوند
بابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را نشان داد تا از یقین آورندگان باشد (و
کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین).